معرفی وبلاگ
سلام من مرصاد هستم با يه شخصيت عادي متمايل به شاد عاشق درس بودم ولي به دليل نامردي و وحشی گری بعضي از معلمين که فقط کتک زدن بلد بودن از درس زده شدم هدفم از ايجاد اين وبلاگ ايجاد دوستي هاي معقول و سالم در فضاي مجازي است امیدوارم بعداز دیدن این وبلاگ از مطالب درج شده راضی باشید به امید دیدار. (به نظر شما اگر مهدی فاطمه بین ما حاضر بود چند نفر از مسئولین کشور شیعه ایران را در پست خود ابقا می کرد؟!) ايميل من: mersadnemati@yahoo.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1013163
تعداد نوشته ها : 252
تعداد نظرات : 98

فریاد بی صدا

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
در امتحان بندگي اش اشتباه كرد
برگ سپيد دفتر دل را سياه كرد
حتي به راز عطر خوش سيب پي نبرد
در محضر امام زمان هم گناه كرد
بيچاره آن كسي كه جواني خويش را
در راه سركشي و معاصي تباه كرد
امثال ما مسبب اين روضه ها شدند
يك عمر مرتضي سر خود بين چاه كرد
كو رزق گريه؟ دخل دلم خاك مي خورد
اين كسب را چگونه شود رو به راه كرد؟
با اين همه گناه قيامت نمي شود
در چشم هاي حضرت زهرا نگاه كرد

دسته ها : مذهبي
جمعه 11 11 1392 21:28
خُـدآوَنـد نمي خـوآهـَد مـآ بـه هَـم برسيـم...
 
شـآيـَد تَـنـهآ دَليلَـش ايـن بـآشـَد كـه...
 
اَگَــر كنــآرَم بـآشـﻲ...
 
ديگَــر هيـچ وَقت
 
هيـچ چيـز ...
 
اَز او نَخــوآهـَم خوآست ...!

دسته ها : دل نوشته
چهارشنبه 9 11 1392 7:11
زندگي ادامه داره حتي وقتي ما نباشيم

اگه آشنا بمونيم يا مثل غريبه ها شيم

زندگي همينه جونم گاهي همرنگ خزونه

با حقيقت جون ميگيره گاهي هم رنگين كمونه

گاهي هم مثل يه ماهي توي يك تنگ طلايي

اره رسم دنيا اينه چه بخواهي و چه نخواهي
دسته ها : دل نوشته
جمعه 4 11 1392 22:27
"امام صادق(ع) فرمود:


براي شيطان هيچ چيز از صدقه دادن مؤمن گران تر نيست.


وصدقه قبل از آن كه به دست بنده برسد،


در دست پروردگار متعال قرار مي گيرد."
سه شنبه 24 10 1392 23:27
چهل تن از زنان عرب نزد مولا از شهوت مرد سوال كردند ، جواب گرفتند كه از ده قسم - 9 قسم براي زن و 1 قسم براي مرد ميباشد . گفتند پس چگونه است كه با اين حساب دستور وارونه آمده ( مردان ميتوانند زنان متعددي اختيار كنند ولي زنان نميتوانند )  مولا علي (ع) رو به زنان كرد و به ايشان دستور داد كه هريك از زنان كاسه اي آب بياورند و آوردند و دستور داد كه همه آبها را در داخل يك ظرف بريزند و ريختند و سپس دستور داد كه هر يك آبي را كه در داخل ظرف ريختند بردارند و زنان همگي گفتند كه اين مويثر نشود و مولا علي (ع) فرمود كه حكم سوال شما در همين است . با دقت در اين حكم مولا در ميآبيم كه چنانچه زني با چند مرد جماع  داشته باشد و فرزندي از او متولد شود نميتوان گفت كه فرزند از آب كدام مرد ميباشد.
دسته ها : داستانك
يکشنبه 22 10 1392 23:16
گاهي سرنوشت مثل طوفان شني ست كه مدام تغيير سمت مي دهد.
 
تو سمت را تغيير مي دهي، اما طوفان دنبالت مي كند.
 
تو بازمي گردي، اما طوفان با تو ميزان مي شود.
 
اين بازي مدام تكرار مي شود، طوفان كه فرو نشست،
 
يادت نمي آيد چي به سرت آمد و چطور زنده مانده اي.
 
اما يك چيز مشخص است، از طوفان كه درآمدي،
 
ديگر همان آدمي نخواهي بود كه به طوفان پا نهاده بودي....
دسته ها : دل نوشته
شنبه 7 10 1392 23:6

آميزش مكن،مگر اينكه با همسرت بسيار بازي كني و سينه هايش را آرام بفشاري چون چنين كني آمادگي لازم را براي در آميختن پيدا مي كند.
در اين حالت،شهوت ازصورت و چشمان او نمايان مي شود و از توهمان مي طلبد ،كه تو از وي مي خواهي.
امام رضا،سفينه البحار،ج 1،باب الجمع.


چهارشنبه 4 10 1392 22:59

 

عكس

دل عشق ترك خورد،

گل زخم نمك خورد،

زمين مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،

فقط برد،
زمين مرد، زمين مرد ،

خداوند گواه است ،دلم چشم به راه است،

و در حسرت يك پلك نگاه است،

در اين بودن و جا ماندن و رسوا شدن ما

در اين ماندن و اين راه و ترك خوردنه چشمانه تره ما

اللهم عجل لوليك الفرج

 عكس

جوان گفت: زيارت بخوانيد..
پيرمرد گفت: سواد ندارم..
جوان شروع كرد به خواندن.. سلام داد به معصومين تا امام عسكري (ع)..
جوان پرسيد: امام زمانتان را مي شناسيد؟
پيرمرد جواب داد: چرا نشناسم؟!
جوان گفت: پس سلام كنيد..
پيرمرد مرد دستش را روي سينه اش گذاشت و گفت:
«السلام عليك يا حجه بن الحسن العسكري»
جوان با لبخندي مهربانانه گفت:

« و عليك السلام و رحمه الله و بركاته»

 عكس

كار ديگري نداريم ..

من و خورشيد ..

براي دوست‌ داشتنت بيدار مي‌شويم ..

هر صبح …
 اَللّهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبيحَةِ يَومي هَذا

گندم خال تو آن روز كه ديدم گفتم

خرمن طاعت ما

بر سر اين دانه رود...

(گروه ياران امام زمان)

دسته ها : مذهبي
چهارشنبه 20 9 1392 23:46

آقايان!مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد ،در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب كنيد ،با اين كار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال كنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد. 


" امام رضا(ع)، مكارم الاخلاق ،ص80 "

يکشنبه 3 9 1392 23:13

قَالَ النَّبِيُّ ص لَا تَحِلُّ لِامْرَأَةٍ بُنِيَتْ لَيْلَةً أَلَّا تَعْرِضَ نَفْسَهَا عَلَى زَوْجِهَا قِيلَ وَ كَيْفَ تَعْرِضُ قَالَ إِذَا نَزَعَتْ ثِيَابَهَا دَخَلَتْ فِي فِرَاشِهِ تُلْزِقُ بِجِلْدِهَا

 پيامبر (ص) فرمود : بر « زن» جايز نيست شب بگذارند مگر آن كه خودش را به شوهرش عرضه نمايد . پرسيدند چگونه عرضه كند ؟ فرمود وقتي  لباسش را در مي آورد ودر رختخواب مي رود ،بدنش را به بدن شوهر بچسباند  ( روضة الواعظين و بصيرة المتعظين    ج‏2ص : 373)

شنبه 27 7 1392 23:1

چه ادعاي بزرگيست بي تو ميميرم مهدي، ادعا كردم ، كجا بدون تو مردم :( روز به روز راه ميرم يه لحظه ياد تو نميكنم :(
چه ادعاي بزرگيست بي تو ميميرم ، نشد شبي به حقيقت سراغتان گيرم، بزار يه حرفي و رو راست بهت بگم ، نه دل هواي تو كرده نه عاشقم آقا ، نه بهر ديدن رويت به فكر تدبيرم :( به همه فكري هستم بجز اينكه يبار ببينمت )

(ببخشيد آقا جونم)

 

عكس

دسته ها : مذهبي
جمعه 29 6 1392 16:34

ميگن شبا فرشته ها از آرزوي آدما
قصه ميگن واسه خدا
خدا كنه همين حالا روياي تو هرچي باشه
گفته بشه پيش خدا

دسته ها : دل نوشته
شنبه 23 6 1392 22:41


 شيوانا جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذايى و سكه و طلا را به خانه زنى با چندين بچه قد و نيم قد برد.  

زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را ديد شروع كرد به بدگويى از همسرش و گفت: اى كاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردى بودند.  

شوهر من آهنگرى بود كه از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در يك حادثه در كارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى عليل و از كار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.  وقتى هنوز مريض و بى‌حال بود چندين بار در...

دسته ها : داستانك
يکشنبه 10 6 1392 1:10

گفته بودي درد دل كن گــــــــــاه با هم صحبتي

 كو رفيق راز داري؟ كــــــــــــــو دل پرطاقتي؟

شمع وقتي داستانم را شنيد آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنيده باشي راحتـــــــــــي

تا نسيم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌اي در باغ پرپر شد ولي كــــــــو غيرتي؟

گريه مي كردم كه زاهد در قنوتم خيره مــــــــاند

دور باد از خرمن ايمان عــــــــــــــــــــاشق آفتي

روزهايم را يكايك ديدم و ديـــــــــــــــدن نداشت

كاش بر آيينه بنشيند غبار حســـــــــــــــــــرتي

بس‌كه دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان ديگر به فروردين ندارد رغبتــــــــــــــي

من كجا و جرئت بوسيدن لبهاي تـــــــــــــــــــو

آبرويم را خريدي عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــي

دسته ها : دل نوشته
جمعه 1 6 1392 18:28

همسرم با صداي بلند گفت: “تا كي ميخواي سرتو توي اون روزنامه فروكني؟ ميشه بياي و به دختر جون

 بگي غذاشو بخوره؟” روزنامه را به كناري انداختم و بسوي آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده مي

آمد؛ اشك در چشمهايش پر شده بود. ظرفي پر از شير برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختري زيبا و براي

سن خود بسيار باهوش بود. گلويم رو صاف كردم و ظرف را برداشتم و گفتم: “چرا چند تا قاشق گنده نمي

خوري؟ فقط بخاطر بابا عزيزم.”

آوا كمي نرمش نشان داد و با پشت دست...

دسته ها : داستانك
جمعه 1 6 1392 1:1

دختركي بود كوچك و يتيم با لباسهايي فرسوده . در جوار مغازه اي نشسته بود . گذشت زمان طاقتش را در هم شكست و وي را بر زمين انداخت . دخترك هم همچون بالشتي زمين را در آغوش گرفت ولي درد گرسنگي وي حتي اجازه ي اندك خوابي را به دخترك نداد . دل دخترك شكست و بر خود پيچيد و مدام يا خدا ياخدا ميگفت . ناگهان دستي لطيف او را در بلند كرد و در آغوشش گرفت و برايش غذايي خريد و پيراهن خود را رويش انداخت و رفت . دخترك سراسيمه به جلويش رفت و گفت خانم شما كي هستيد؟
گفت من بنده ي خدايم.
گفت مي دانستم كه نسبتي با خدا داري.

عكس

 

دسته ها : داستانك
يکشنبه 27 5 1392 18:41
X