پنجشنبه 27جمادي الاول:وفات حضرت عبدالمطلب در هشتمين سال ولادت پيامبر اكرم بنابر قول علامه مجلسي.
شنبه 29 جمادي الاول:وفات دومين نائب خاص امام زمان (محمد بن عثمان)
يك دانشجوي دختر با موهاي قرمز،كه از چهره اش پيداست آلماني است،سيني غذايش را تحويل مي گيرد و سر ميز مي نشيند سپس يادش مي افتد كارد وچنگال بر نداشته،و بلند مي شود تا آنها را بياورد،اما وقتي برمي گردد، با كمال تعجب مشاهده مي كند يك مرد سياه پوست ،احتمالا اهل ناف آفريقا(با توجه به قيافه اش)،آنجا نشسته و مشغول خوردن غذاي اوست.
بلافاصله بعد از ديدن اين صحنه،زن جوان سرگشتگي و عصبانيت را در وجودش احساس مي كند اما به سرعت افكارش را تغير مي دهد و فرض را بر اين مي گيرد كه مرد آفريقايي با آداب معاشرت و حريم خصوصي در اروپا آشنا نيست.
او حتي با خود فكر مي كند شايد اين مرد آفريقايي پول كافي براي خريد غذا ندارد.
در هر حال تصميم مي گيرد جلوي مرد جوان بنشيند،و با حالتي دوستانه به او لبخند بزند.
جوان آفريقايي هم با لبخندي شادمانه به او پاسخ مي دهد!
دختر آلماني سعي مي كند كاري كند؛اين غذايش را با مرد آفريقايي سهيم شود.
به اين ترتيب مرد سالاد را مي خورد زن سوپ را،هر كدام بخشي از غذا را بر مي دارند،و يكي از آنها ماست را مي خورد و ديگري ميوه را.
همه اين كارها با لبخندي دوستانه است؛مرد با كمرويي و زن راحت،دلگرم كننده و با مهرباني لبخند مي زنند.
آنها نهارشان را تمام مي كنند...
زن آلماني بلند مي شود تا قهوه بياورد و اينجاست كه پشت سر مرد سياه پوست،كاپشن خودش را آويزان روي صندلي مي بيند،و ظرف غذايش را كه دست نخورده مانده است...
هيچ گاه زود قضاوت نكنيد.
گفتي عاشقمي ،گفتم دوست دارم.
گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم،گفتم من فقط ناراحت ميشم.
گفتي من به جز تو به كسي فكر نمي كنم،گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر مي كنم.
گفتي تا ابد تو قلب مني،گفتم فعلا تو قلبم جا داري.
گفتي اگه بري با يه كسي ديگه من خودمو مي كشم،گفتم اگه تو بري با يكي ديگه من فقط مي خوام طرف رو خفه كنم.
گفتي...گفتم...
حالا فكر كردي من آدم بدي هستم.
نه فرق ما اينه كه:تو دروغ گفتي،من راستشو.
از زياد خنديدن بر حذر باشيد،زيرا خنده زياد قلب را مي ميراند و نور صورت را مي برد.
پيامبر اكرم-كلام نور جلد1-ص 105
كريمي در 19 بهمن 1350 در تهران بدنيا آمد.او از دوران دبستان بازي در گروههاي كوچك تئاتر را آغاز كرد.نخستين نقش در سينما در سال1368 در فيلم وسوسه بود.اما اولين حضور جدي او در فيلم عروس در سال 1369صورت گرفت.
او و ابوالفضل پورعرب را جزو اولين هاي ستاره در سينماي پس از انقلاب مي دانند.
در سال 1371 براي تحصيل در رشته طراحي لباس به آمريكا رفت و براي بازي در فيلم پري در همان سال به ايران بازگشت.
او پس از بازي در فيلمهاي مهرجويي،حاتمي كيا ،افخمي،تهمينه ميلاني و دستياري عباس كيارستمي در a.b.c.africa اولين فيلم بلند خود را در سال 1383بنام يك شب را كارگرداني كرد.
ايشان سه فيلم بلند را ساخته اند.
در داوري هاي مختلف چشنواره ها عضو بوده است.
خود نيز برنده و يا نامزد دريافت جوايز مختلفي (داخلي و خارجي)بوده است.
دختر حسن رامين فر فرزند لطفعلي جعفري فشاركي .
همسر امير جعفري(بازيگر)
متولد 1350 در تهران،از سال 1370 وارد تئاتر شد.
در مقطع كارشناسي نمايش و كارشناسي ارشد كارگرداني درس خوانده است.
سال 67ديپلم گرفت و در همان سال در رشته گرافيك قبول شد و بعد از آن تصميم به ادامه تحصيل در خارج از كشور گرفت.
سه الي چهار سال در آلمان بود و حتي آنجا وارد دانشگاه شد ولي به دلايلي برگشت.بعد از بازگشت در رشته نمايش دانشگاه ازاد قبول شد و همزمان درس مي خواند و كار تئاتر انجام ميداد.
او چند جايزه تئاتر فجر را دريافت كرده است.
ريما رامين فر بيشتر در تئاتر حضور داشته تا سينما و تلويزيون،چندي پيش هم سريال چك برگشتي با بازي ايشان از تلويزيون پخش شد.
در سريال هاي پايتخت و من يك مستاجرم هم حضور داشته است.
در پاي تو افتادن شايسته دمي باشد
ترك سر خود گفتن زيبا قدمي باشد
بسيار زبوني ها بر خويش روا دارد
درويش كه بازارش با محتشمي باشد
زين سان كه وجود توست اي صورت روحاني
شايد كه وجود ما پيشت عدمي باشد
گر جمله صنم ها را صورت به تو مانستي
شايد كه مسلمان را قبله صنمي باشد
با آن كه اسيران را كشتي و خطا كردي
بر كشته گذر كردن نوعي كرمي باشد
رقص از سر ما بيرون امروز نخواهد شد
كاين مطرب ما يك دم خاموش نمي باشد
هر كو به همه عمرش سوداي گلي بودست
داند كه چرا بلبل ديوانه همي باشد
كس بر الم ريشت واقف نشود سعدي
الا به كسي گويي كو را المي باشد
فقط يه ايراني ميتونه 2 سال بره سربازي و بعد 30 سال سربازيش رو تعريف كنه!
فقط يه ايراني ميتونه ماشين خودش رو با ريموت خاموش كنه ،ولي بعد 4تا دستگيره ماشين رو امتحان كنه تا مطمئن بشه درها قفل شدن!
فقط در ايرانه كه بعد از يك تصادف ساده ممكنه قتل اتفاق بيافتد!
فقط يه ايراني كه با بوق ماشين ،هم سلام ميده ،هم خداحافظي ميكنه،هم فحش ميده،و...!
فقط در ايرانه كه كارت شارژي كه مغازه دار ميخره 4700؛ما ازش ميخريم 5500تومان،ولي 4900تومان شارژ ميكنه و بهش ميگن شارژ 5000توماني!
عبدالباسط محمد عبدالصمد در سال1927(85سال پيش)در روستاي المزاعزه يكي از توابع شهر ارمنت در استان قنا در جنوب مصر بدنيا آمد.
پدرش عبدالصمديكي از مدرسين حفظ و تجويد قرآن كريم بود.
عبدالباسط در6سالگي به مكتب القران در ارمنت رفت و در 10 سالگي حافظ كل قرآن كريم شد.
در12سالگي دعوت نامه هاي مختلفي از شهرها و روستاهاي استان قنا به وي ارسال مي شد،مخصوصا از سوي صفون المطاعنه.
گواهي استاد سليم هم به وي اعطا شده بود و باعث اطمينان مردم به وي بود.
ايشان در طول حيات در مساجد و كشورهاي مختلفي به تلاوت آيات الهي پرداخته است.
زماني كه فلسطين هنوز توسط اسرائيل اشغال نشده بود عبدالباسط به آنجا دعت شد و در مسجدالقصي به تلائت سوره اسرا پرداخت،بعد از اشغال فلسطين مدام از اين اتفاق ابراز ناراحتي مي كرد و آرزو داشت يك بار ديگر در مسجدالقصي ،قران را تلاوت كند و يا فرزندانش اين كار را انجام دهند.
عبدالباسط در 30 فوريه 1988در اثر بيماري ديابت و سرطان كبد در گذشت.
صداي دلنشين و جاودانه او به قدري ملكوتي بود كه98نفر بعد از شنيدنش به اسلام روي آوردند و مسلمان شدند.
روحش شاد.
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليك بخون جگر شود
خواهم شدن بميكده گريان و دادخواه
كز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
از هر كرانه تير دعا كرده ام روان
باشد كز آن ميانه يكي كارگر شود
اي جان حديث ما بر دلدار باز گو
ليكن چنان مگو كه صبا را خبر شود
9جمادي الاول :كشته شدن خسرو پرويز به دست پسر خود به نفرين پيامبر اكرم
گورستاني كه سنگ قبرهاي متنوع آن از نظر شكل و جنس و نبشته هاي متعدد جالب توجه است.
زيباترين اين سنگ ها يك جفت سنگ قبر افراشته به ارتفاع 1/62متر است،كه نبشته اي خاصي دارد.
در زير سنگ نبشته ها هم محراب بوده و در بالاي لچك آن هم دو گل هفت پر.
در بالاي نبشته هاي ساقه و بالاي آن كلاهكي با 12 ترك،شبيه كلاه دراويش است.جالب اينكه شهادتين با كلام علي خليفه الله هم مشخص است.
روي بعضي سنگ گورهاي اين گورستان نشانه هايي هم مثل تصوير چكش ديده مي شود.
مكان:روستاي انار در 24 كيلومتري مشكين شهر(اردبيل)
يكي از نوادگان موسي الكاظم(ع)به نام محمد يا محمدرسول يا محمد سروي. مي گويند:او در زمان خلافت عباسي براي تبليغ مذهب تشيع و دعوت مردم به دين اسلام به ايران آمد و يكراست راه اراك را در پيش گرفت اما در راه در تنگه اي عبوري در پايين جايي كه امروز مقبره اش قرار دارد به دست ماموران عباسي شناسايي و بعد از زخمي شدن در محل همين امامزاده روي تخته سنگي كشته و همان جا به خاك سپرده مي شود سالها بعد عده اي از علاقه مندان اهل بيت،روي قبرش ساختماني درست مي كنند و كم كم لقب پير عباد مي گيرد .
محلي ها به آن پير باد هم مي گويند.محلي تفريحي زيارتي كه روزهاي تعطيل و ايام مذهبي ميزبان بسياري از مردم است.
اين امامزاده در مجاورت جاده ازنا به اراك قرار دارد.در اين منطقه چشمه آب طبيعي بسياري وجود دارد.