معرفی وبلاگ
سلام من مرصاد هستم با يه شخصيت عادي متمايل به شاد عاشق درس بودم ولي به دليل نامردي و وحشی گری بعضي از معلمين که فقط کتک زدن بلد بودن از درس زده شدم هدفم از ايجاد اين وبلاگ ايجاد دوستي هاي معقول و سالم در فضاي مجازي است امیدوارم بعداز دیدن این وبلاگ از مطالب درج شده راضی باشید به امید دیدار. (به نظر شما اگر مهدی فاطمه بین ما حاضر بود چند نفر از مسئولین کشور شیعه ایران را در پست خود ابقا می کرد؟!) ايميل من: mersadnemati@yahoo.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1034013
تعداد نوشته ها : 252
تعداد نظرات : 98

فریاد بی صدا

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

بسم الله الرحمن الرحيم

ماهي كه در آن عشق آفريده شد و مردانگي و شرف در عطش عشق به حسين معنا گرفت
 ماهي كه هيچ واژه اي گنجايش اندوه بي كرانه ي آن را ندارد
 ماهي كه هر ساله خون خدا را بر آسمان دنيا مي پاشد تا ابرهاي روزمره سرخي آفتاب را نپوشاند

 محرم ماه فرياد و ماه بيداري و پايداري است
 محرم ماهي كه تمام تاريخ وام دار يك نيم روز آن است
 ماهي كه خاك و خون و آتش و عطش و مشك و تير، رازهاي سر به مهر آنند
 ماهي كه هفتاد و دو آيه ي سرخ بر صحيفه ي دل ها نازل شد و هفتاد و دو كهكشان در مدار هستي قرار گرفت

محرم؛ آمدي و عقده هاي دل ما را در برابر عشق به حسين باز كردي
 محرم؛ تو طوافي عرفاني هستي در حريم هفتاد و دو نام آسماني
 محرم؛ ماه دخيل بستن دل به سقاخانه هاي اشك است

 باز محرمي ديگر و شور و شوقي ديگر، بعد از مدت ها چشم هايمان عاشقانگي
 از سر مي گيرند و دست هايمان به تمناي عشق باز مي شوند

 كيست كه آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشيند؟!

 محرم فصل آشنا شدن با خوبي هاست و فصل عاشقي كردن به حسين است

 پس كيست كه حسين را چراغ راهش كند و در بيراهه هاي پر پيچ و خم گم شود؟
 كيست كه گوش جان بسپارد و نام تو را اي حسين (ع) در هياهوي فرات نشنود؟

 

دسته ها : مذهبي
شنبه 27 8 1391 21:1

جمعه 1 محرم:آغاز دهه عاشورا؛ملاقات حر با امام حسين61قمري؛وفات محمد حنفيه.

شنبه 2 محرم:ورود امام حسين و همراهان به كربلا 61قمري؛حضرت يعقوب يوسف را با برادرانش به صحرا فرستاد.

يكشنبه 3 محرم:ورود عمر بن سعد ملعون با 4000نفر به كربلا 61قمري.

دوشنبه 4 محرم:خراب شدن قصر نمرود.

سه شنبه 5 محرم:بيمار شدن حضرت آدم؛غرق شدن فرعون و همراهان.

چهارشنبه 6 محرم:شهادت حضرت يحيي.

پنچشنبه 7 محرم:محاصره امام حسين توسط دشمنان و منع آب؛سخن گفتن خداي تعالي با حضرت موسي؛آوردن آب توسط حضرت عباس.

جمعه 8 محرم:امان نامه آوردن شمر ملعون براي حضرت ابافضل و فرزندان ام البنين.

شنبه 9 محرم:تاسوعاي حسيني.

يكشنبه 10 محرم:عاشوراي حسيني؛شهادت امام حسين و حضرت علي اكبر و حضرت عباس.

دوشنبه 11محرم:عبور بازماندگان امام حسين از قتلگاه61قمري.

سه شنبه 12 محرم:شهادت حضرت سجاد 95قمري

چهارشنبه 13 محرم:ورود اسراي اهل بيت به زندان كوفه و رفتن به مجلس ابن زياد ملعون.

جمعه 15 محرم:وفات حضرت آدم

دسته ها : مناسبت ها
پنج شنبه 25 8 1391 18:42

با افزايش سطح دانش و فهم بشر, كيفيت و وضعيت زندگي او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگي-اجتماعي اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتي, موج پيشرفت هاي شتابان كشورهاي غربي آغاز گرديد. تنها كشور آسيايي كه تا حدي با جريان رشد قرن هاي نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي غرب همراه گرديد كشور ژاپن بود. بعد از رنسانس كه انقلابي فكري در اروپا رخ داد, پتانسيل هاي فراوان اين ملل, شكوفا و متجلي گرديد اما متاسفانه در همين دوران, كشورهاي شرقي روند روبه رشدي را تجربه نكرده و بعضاً سيري نزولي طي نمودند. البته بعضاً حركت هاي مقطعي و موردي در اين كشورها صورت گرفت اما از آنجاييكه با كليت جامعه و فرهنگ عمومي تناسب كافي را نداشت و مورد حمايت واقع نگرديد, به سرعت مزمحل گرديد. محمدتقي خان اميركبير در ايران, نمونه اي از اين دست است.
مباحث توسعه اقتصادي از قرن هفدهم و هجدهم ميلادي در كشورهاي اروپايي مطرح گرديد. فشار صنعتي شدن و رشد فناوري در اين كشورها توام با تصاحب بازار كشورهاي ضعيف مستعمراتي باعث شد تا در زماني كوتاه, شكاف بين دو قطب پيشرفته و عقب مانده عميق شده و دو طيف از كشورها در جهان شكل گيرد: كشورهاي پيشرفته (يا توسعه يافته) و كشورهاي عقب مانده (يا توسعه نيافته).

توسعه اقتصادي چيست

بايد ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادي“ و ”توسعه اقتصادي“ تمايز قايل شد. رشد اقتصادي, مفهومي كمي است در حاليكه توسعه اقتصادي, مفهومي كيفي است. ”رشد اقتصادي“ به تعبير ساده عبارتست از افزايش توليد (كشور) در يك سال خاص در مقايسه با مقدار آن در سال پايه. در سطح كلان, افزايش توليد ناخالص ملي (GNP) يا توليد ناخالص داخلي(GDP) در سال موردنياز به نسبت مقدار آن در يك سال پايه, رشد اقتصادي محسوب مي شود كه بايد براي دستيابي به عدد رشد واقعي, تغيير قيمت ها (بخاطر تورم) و استهلاك تجهيزات و كالاهاي سرمايه اي را نيز از آن كسر نمود
منابع مختلف رشد اقتصادي عبارتند از افزايش بكارگيري نهاده ها (افزايش سرمايه يا نيروي كار), افزايش كارآيي اقتصاد (افزايش بهره وري عوامل توليد), و بكارگيري ظرفيت هاي احتمالي خالي در اقتصاد.
”توسعه اقتصادي“ عبارتست از رشد همراه با افزايش ظرفيت هاي توليدي اعم از ظرفيت هاي فيزيكي, انساني و اجتماعي. در توسعه اقتصادي, رشد كمي توليد حاصل خواهد شد اما در كنار آن, نهادهاي اجتماعي نيز متحول خواهند شد, نگرش ها تغيير خواهد كرد, توان بهره برداري از منابع موجود به صورت مستمر و پويا افزايش يافته, و هر روز نوآوري جديدي انجام خواهد شد. بعلاوه مي توان گفت تركيب توليد و سهم نسبي نهاده ها نيز در فرآيند توليد تغيير مي كند. توسعه امري فراگير در جامعه است و نمي تواند تنها در يك بخش از آن اتفاق بيفتد. توسعه, حد و مرز و سقف مشخصي ندارد بلكه بدليل وابستگي آن به انسان, پديده اي كيفي است (برخلاف رشد اقتصادي كه كاملاً كمي است) كه هيچ محدوديتي ندارد
توسعه اقتصادي دو هدف اصلي دارد:
افزايش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ريشه كني فقر)
ايجاد اشتغال, كه هر دوي اين اهداف در راستاي عدالت اجتماعي است. نگاه به توسعه اقتصادي در كشورهاي پيشرفته و كشورهاي توسعه نيافته متفاوت است. در كشورهاي توسعه يافته, هدف اصلي افزايش رفاه و امكانات مردم است در حاليكه در كشورهاي عقب مانده , بيشتر ريشه كني فقر و افزايش عدالت اجتماعي مدنظر است.

با تشكر از مهدي مولايي.

يکشنبه 21 8 1391 22:53

منم زيبا

كه زيبا بنده ام را دوست ميدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

ترا در بيكران دنياي تنهايان

رهايت من نخواهم كرد

رها كن غير من را، آشتي كن با خداي خود

تو غير از من چه مي جويي؟

تو با هر كس به غير از من چه مي گويي؟

تو راه بندگي طي كن عزيزا من خدايي خوب ميدانم

تو دعوت كن مرا با خود به اشكي يا خدايي ميهمانم كن

كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست ميدارم

طلب كن خالق خود را

بجو ما را تو خواهي يافت

كه عاشق ميشوي بر ما و عاشق ميشوم بر تو كه

وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايي عالمي دارد

تويي زيباتر از خورشيد زيبايم

تويي والاترين مهمان دنيايم

كه دنيا بي تو چيزي چون تورا كم داشت

وقتي تو را من آفريدم بر خودم احسنت مي گفتم

مگر آيا كسي هم با خدايش قهر مي گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشكستي

ببينم من تو را از درگهم راندم؟

كه ميترساندت از من؟

رها كن آن خداي دور

آن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

اين منم پروردگار مهربانت، خالقت

اينك صدايم كن مرا با قطره اشكي

به پيش آور دو دست خالي خود را

با زبان بسته ات كاري ندارم

ليك غوغاي دل بشكسته ات را من شنيدم

غريب اين زمين خاكي ام

آيا عزيزم حاجتي داري؟

بگو جز من كس ديگر نمي فهمد

به نجوايي صدايم كن

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاك با ايمان

قسم بر اسبهاي خسته در ميدان

تو را در بهترين اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن ، تكيه كن بر من

قسم بر روز، هنگامي كه عالم را بگيرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم كرد

براي درك آغوشم,شروع كن

يك قدم با تو

تمام گامهاي مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

ترا در بيكران دنياي تنهايان رهايت من نخواهم كرد


سهراب سپهري

دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 21 8 1391 22:28

دفتر عشـــق كه بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پاي تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنو اين التماس رو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ

دسته ها : دل نوشته
شنبه 20 8 1391 22:19

دوستش دارم...
.
.
.
.
بزرگي اش را ؛ سكوتش را ؛ عظمتش را...

ابهتش ؛ تنهاييش ؛ حكمتش ؛ و صبرش را...

               و... و...و...

بودنش عادتيست...

مثل نفس كشيدن...

"خدايم" را مي گويم...!

دسته ها : مذهبي
شنبه 20 8 1391 22:14

گاهي دلم ميخواهد بروم…

 

يك گوشه بنشينم،

 

پشتم را بكنم به دنيا…

 

پاهايم را بغل كنم و بلند بلند بگويم:

 

من ديگه بازي نميكنم!!!

 

 

دسته ها : دل نوشته
شنبه 20 8 1391 22:5

گنجشكي با عجله و تمام توان به آتش نزديك مي شد و برمي گشت!


پرسيدند : چه مي كني ؟

پاسخ داد : در اين نزديكي چشمه آبي هست و من مرتب نوك خود را پر از آب مي كنم و آن را روي آتش مي ريزم !

گفتند : حجم آتش در مقايسه با آبي كه تو مي آوري بسيار زياد است ! و اين آب فايده اي ندارد!

گفت : شايد نتوانم آتش را خاموش كنم ، اما آن هنگام كه خداوند مي پرسد : زماني كه دوستت در آتش مي سوخت تو چه كردي؟

پاسخ ميدم : هر آنچه از من بر مي آمد!

دوستي نه در ازدحام روز گم مي شود نه در سكوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستي نيست...
دسته ها : داستانك
پنج شنبه 18 8 1391 22:36

مـن يـكـــــ زنــ ـــ ــم ...

هـــر چـقــدر هـــم كه اداي محـكــم بــودن را دربـيــاورم !

هـــر چـقــدر هـــم كه اداي مسـتـقــل بـــودن .

ايـنــكه " مـمـنـ ــون " !

خـــودم از پـسـش بــرمي آيــــم .

بـاز هـــم تـه تهـــش ...

بـه آن سـيـنــه پـهــن مــردانـه اتـــــــ نـيــاز دارم !

بـه دسـتـــــ هــايــت حـتــي .

نـمــي دانـي چـه لــذتــي دارد ...

وقـتــي " تـ ــ ـو " از خـيــابــان ردم مـي كـنــي

دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 14 8 1391 19:49

نگران نباش/
در نبودت تنها نمانده ام/
عكس هايت هست/
ببين چقدر مهربانند/
ببين/
هيچ وقت قهر نمي كنند/
هيچوقت تنهايم نمي گذارند/
هر چقدر درد دل ميكنم
خسته نميشوند/
گوش مي دهند/
نگاهم ميكنند/
لبخند ميزنند./
فقط كاش دستانشان آرامش دستان تو را داشت
كه تا ابد به چشمانشان خيره شوم/
كه تا ابد در كنارشان آرام بخوابم...

دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 14 8 1391 19:36
آنهايي كه رانندگي تازه ياد گرفته اند را تازه ديده ايد سفت و محكم به رل چسبيده اند،سرشان را به شيشه نزديك مي كنند و با دقت و وسواس عجيبي به جلو زل مي زنند.به محض اينكه راننده كناري بوق مي زند بلافاصله و بدون هيچ مكثي سريعأ به سمت ديگر فرار مي كنند و وقتي مجبورند در موقعيت هاي سخت سريع واكنش نشان دهند در مقابل حجم بالاي اطلاعاتي كه بايد پردازش كنند و به كار بگيرند قفل مي كنند و وسط چهارراه ترمز مي زنند و بقيه را به زحمت مي اندازند.

هيچ كس حق ندارد با راننده در ماشين صحبت كند او همه ي حواسش را به تك تك اتفاقاتي كه در جاده مي افتد معطوف كرده است .اين راننده ها معمولأ بعد از رانندگي از بس كه به اعصاب و ذهن خود فشار آورده اند به ساعت ها استراحت نياز دارندو هر وقت صحبت از رانندگي در جاده هاي پر پيچ و خم مي شود مثل بچه ها وحشت مي كنند و سعي مي كنند در ساعات خلوت وارد جاده ها شوند.

همين راننده هاي مبتدي چند سال كه مي گذرد و به قولي حرفه اي مي شوند بسيار آسوده و راحت موقع رانندگي به صندلي تكيه مي دهند و بدون زل زدن به جلو نگاهشان را طوري تنظيم مي كنند كه هم زمان با ديدن جلو،روي آينه هاي بغل و آينه هاي جلو اشراف داشته باشند آنها واكنش شان بسيار سريع و به موقع است مي توانند موقع رانندگي با بقيه صحبت كنند و حتي اگر مجبور باشند و با وجود اين كه منع قانوني دارد چاي بنوشند و صحبت كنند.

جاده هاي پر پيچ و خم و جاده هاي خلوت براي آنها فرقي ندارد در شرايط بحراني واكنش هاي درستي از آنها سر ميزند.

اگر در زندگي تان با يك عالمه مشكل و درگيري روبه رو هستيد شايد به خاطر آن است كه با دقت و تمام توجه به اين مشكلات چسبيده ايد كمي كنار برويد و انرژي و دقت كمتري روي مشكلات صرف كنيد آن موقع مي بينيد كه چه قدر راحت مشكلات يكي پس از ديگري رفع مي شوند.
دسته ها : داستانك
چهارشنبه 10 8 1391 23:9
X