يه عاشقي از طبقه صدم يه ساختمون مي پره پائين،
به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه:
خب الحمدالله ،تا اينجاش كه به خير گذشت!
دختره ميره تعليم رانندگي...ازش مي پرسند،چطور بود؟ميگه:
بد نبود! اما معلمش خيلي مذهبي بود.ميگن واسه چي؟ميگه:
والا من هر كاري كه ميكردم ،هر جايي كه ميپيچيدم مي گفت:
ياابوالفضل...ياحضرت عباس...يا امام حسين