معرفی وبلاگ
سلام من مرصاد هستم با يه شخصيت عادي متمايل به شاد عاشق درس بودم ولي به دليل نامردي و وحشی گری بعضي از معلمين که فقط کتک زدن بلد بودن از درس زده شدم هدفم از ايجاد اين وبلاگ ايجاد دوستي هاي معقول و سالم در فضاي مجازي است امیدوارم بعداز دیدن این وبلاگ از مطالب درج شده راضی باشید به امید دیدار. (به نظر شما اگر مهدی فاطمه بین ما حاضر بود چند نفر از مسئولین کشور شیعه ایران را در پست خود ابقا می کرد؟!) ايميل من: mersadnemati@yahoo.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1034010
تعداد نوشته ها : 252
تعداد نظرات : 98

فریاد بی صدا

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
از استادی پرسیدﻧﺪ:
ﺁﯾﺎ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ!
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ
ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟
دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 4 5 1394 22:53
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
 
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود
 
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
 
اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آن چه گفته است می رود
 
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
 
هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
 
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
 
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
 
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود
 
بی راهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
دسته ها : دل نوشته
پنج شنبه 18 4 1394 13:21
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد

دلم برای کسی تنگ است ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است

دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است

دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است

دلم برای کسی تنگ است

دسته ها : دل نوشته
سه شنبه 16 4 1394 16:16
می گذرد زمان، می رود مکان

             می گذرد مکان، می رود زمان

                         می وزد باد، می بارد باران

                                   می آید یاد، می رود خیابان

                                            می افتد برگ، می شود زرد

                                                        می شکند دل، می کند درد

                                                می بافد خیال، می شود سرد

                                        می سوزد با غم، می گذرد مرد

                                 می شود رهگذر، می رود بیراه

                       می کند عبور، می شود بی پناه

               می بازد تقدیر، می کند اشتباه

        می رسد انتها، می شود چشم به راه

دسته ها : دل نوشته
جمعه 15 3 1394 19:49
خدای مهـــربان من:

همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی…


جــاری می شــوی در ابـــریِ چشــمانـــم…


و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم…


تا آســمانی شــود هــوایِ دلــم…


آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم…

داشتــــن تو …

می ارزد…

به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا…


می ارزد…،می ارزد…
دسته ها : دل نوشته
دوشنبه 21 2 1394 15:48

یارب هچ عاشقی شرمنده دوران ائله مه


وارلیقین آلما گینن خارلیغین آسان ائله مه


توت الین نن ایاقا قالخیز اونی یا ربیم


وئیر قراری کونوله قلبی هراسان ائله مه


گرچه ناشکر دی چوخدور گنهی درگهیوه


بو گنهکاره خدایا بئله طوفان ائله مه


یوخ توانی بولورم تاکی گزه سن نن اوزاخ


ائت عطا مرحمتین رحمیوی پنهان ائله مه


فقط عشقین هوسی بنده وی عاشق ائدیری


اولوب عاشق بو بیر آی عاشقه افغان ائله مه


چوخدی دردی گتیرممیر دیله ای رب جلی


گوز یاشینان دییری سوزلری عنوان ائله مه


وئیر خدایا اونا روزی کرمین نن چوخلی


ائتمه سه شکرینی گر نعمتی احسان ائله مه


گئجه گلدی یاریا بنده ی نالانیوی سن


دائما سال یادا بی بنیه و بنیان ائله مه



دسته ها : دل نوشته
دوشنبه 17 1 1394 11:29
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: "نشد"
دسته ها : دل نوشته
دوشنبه 13 11 1393 6:47

خدایم؛ روبرویت نشستم اما خجل و شرمگین

 

مثل کودکی که مرتکب اشتباه شده و ترس دارد از خشم مادرش

 

ترسیدم

اما ته دلم خوشحال بودم که مرا می بخشی، مثل مادرم

 

بخشیدی و دلم گواه داد به بخششت

 

ثانیه ها، دقیقه ­ها، ساعت­ها، روزها ، ماه­ها و سال­ها گذشتند

 

و من دوباره گناه کردم!!!

دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 25 8 1393 23:34

اي خداي من

خوام بهت بگم


عشق فقط خودتي


خود خودت ....


بدون اگه از اسمون بلا ب سرم بباره


بازم ميرم ي سرپناه گير ميارم


ك بشه آسمونو ببينمو


حست كنم


چون ايمان دارم بلاهاتم بنفعمه


فقط همين ....




دسته ها : دل نوشته
شنبه 19 7 1393 23:21
غربي ترين نقطه آسمان پايان است محل تلاقي رنگ هاي سرخ گون

 

همانجا كه آسمان بي پروا زمين را مي بوسد و بي اختيار خورشيد

 

شرمگين را از نظر ها دور مي سازد و اما خورشيد به انتظار طلوعي ديگر

 

رخ نمودني دوباره هستي عاري از جدايي وبودني فراي تمام بودن ها

 

زمين مي آرامد و خورشيد در التهاب اين رسيدن مي سوزد

 

من به خورشيد اعتقاد دارم حتي اگر ندرخشد

 

من به عشق اعتقاد دارم حتي اگر تنها باشم

 

من به خدا اعتقاد دارم حتي اگر ساكت باشد

دسته ها : دل نوشته
دوشنبه 17 6 1393 22:43
خدايا...پروردگارا...كمكم كن كه بتوانم پنچره ي دلم را رو به حقيقت

بگشايم...

خدايا...ياريم كن كه مرغ خسته دلم را كه ديري است دراين قفس زنداني

است،

در آسمان آبي عشق تو پرواز دهم

خدايا..پروردگارا...ياريم كن كه شوق پرواز را هميشه در خود زنده نگه دارم

خدايا،شرمنده ام از زيادي گناهاني كه ...
دسته ها : دل نوشته
شنبه 15 6 1393 22:8
چـند وقتيســت



هــر چــه مـي گــردم



هيــچ حرفــي بهتـــــر از سكــوتـــــــــ ــ پيدا نمي كنــــم ...



نگـاهـــم امــا ...



گاهــي حرفــــــــــ مي زند



گاهــي فريــاد مي كشـــد .....



و من هميشـــــه به دنبــــال كســـي مي گردم



كــه بفهمــد يكـــــــــ نگـــاه خستـــه


چــه مي خواهـد بگويـد......


دسته ها : دل نوشته
دوشنبه 6 5 1393 14:55
ﻣﻦ ﻳﻚ ﺩﺧﺘﺮﻡ؛

 ﺧﺎﻟﻘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ!

 ﻣﻦ ﻳﻚ ﺩﺧﺘﺮﻡ؛

 ﺩﺭ ﺗﻘﻮﻳﻢ ﺭﻭﺯﻯ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺛﺒﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ .. .

 ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯿﻬﺎﻳﺖ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻳﻚ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ !

 ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻻﻙ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ! ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ...

 ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﻔﻴﺪ ... ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﻧﻴﺴﺖ !

 ﻣﻨﻢ ﻟﻴﻼﻯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺯﻟﻴﺨﺎﻯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ .. ..

 ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ؛ ﭼﺮﻙ ﻧﻮﻳﺲ ﻫﻴﭻ ﺍﺣﺴﺎﺳﻰ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ ...

 ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻣﻴﺨﻨﺪﻡ،

 ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺑﺮﭼﺴﺐ ﻫﺮﺯﮔﻲ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺎﻧﻴﻢ ﻧﺰﻥ ...

 ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻧﺎﺯﻣﻴﮑﻨﻢ .. . ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﻴﮑﻨﻢ ...!

 ﺁﺭﻱ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﻳﻢ ﮐﻪ ﻋﺸﻮﻩ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺮﺑﺎﺩ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ.....

دسته ها : دل نوشته
يکشنبه 5 5 1393 18:31
لحظه هايي است كه انسان خسته است

خواه از دنيا

از زندگي

از مردم

گاه حتي از خويش !

نشود خوشدل با هيچ زبان !

نشود سرخوش با هيچ نوا !

نكند رغبت بر هيچ كتاب

نه رسد باده به دادش

نه برد راه به دوست

راست ، گويي همه غم هاي جهان در دل اوست !

چه كند آنكه به او اين همه بيداد رسد ؟


دسته ها : دل نوشته
سه شنبه 24 4 1393 0:8
از نگاهت خواندم كه چقدر دوستم داري ،
اشك از چشمانم ريخت و از چشمان خيسم فهميدي كه عاشقت هستم
حس كن آنچه در دلم ميگذرد ، دلم مثل دلهاي ديگر نيست كه دلي را بشكند
تو كه باشي چرا ديگر به چشمهاي ديگران نگاه كنم ،
تو كه مال من باشي چرا بخواهم از تو دل بكنم
وقتي محبتهايت ، آن عشق بي پايانت به من زندگي ميدهد چرا بخواهم زندگي ام را
جز تو با كسي ديگر قسمت كنم ، چرا بخواهم قلبم را شلوغ كنم؟
همين كه تو در قلبمي ، انگار يك دنياي عاشقانه در قلبم برپاست
عشقت در قلبم بي انتهاست
همين كه تو در قلبمي بي نيازم از همه كس ،
تو را ميخواهم و يك كلام فقط تو را ، همين و بس!
دلم بسته به دلت ، هيچ راهي ندارد حتي اگر مرگ بخواهد مرا جدا كند از قلبت
ديگر تمام شد ، تو در من حك شده اي، اي جان من ،تو همه چيز من شده اي!
از نگاهت خواندم كه مرا ميخواهي ، از آن نگاه شد كه در قلب مهربانت گم شدم ،
تا خواستم خودم را پيدا كنم اسير شدم ، تا خواستم فرار كنم ، عاشقت شدم!
از نگاهت خواندم تو هماني كه من ميخواهم ، آنقدر پيش خود گفتم ميخواهت ،
كه آخرسر تو شدي مال من ، شدي يار و عشق بي پايان من
از نگاهت خواندم ، چند سطر از شعر زندگي را ...
نگاهم كردي و خواندي آنچه چشمانم مرا ديوانه كرده است ،
و آخر فهميدي كه قلبم تو را انتخاب كرده است
چه انتخاب زيبايي بود ، از همان اول هم دلم به دنبال يكي مثل تو بود ،
و اينك پيدا كرده ام تو را ، تويي كه ديگر مثل و مانندي نداري،
در قلبت جز من ، جايي براي كسي نداري!


دسته ها : دل نوشته
شنبه 21 4 1393 11:8
X