خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
.امید آخــــر دنیا خودت درستش کن
.نمانده پشتـــِ سرِ مـن پلی که برگردم
.خراب کرده ام آقا خودتــ درستش کن
.ببین چگونه به هم خورده کــار من ماندم
.به حقِ حضرت زهـــرا
خودتـــ درستش کن
گرفت دست مــرا هرکسی ، زمینم زد
.شکست بال و پــرم را خودتــ درستش کن
..سفال توبـه ی خــود را شکسته ام از بـــس
.تر ک ترک شده اما خودتـ درستش کن
.اگرچه پیش تــو در خلوتــ آبرویم رفت
.برای محشـر کبری خودتــ درستش کن
.ثمـر نداده درخت الهیِ العفـوم
.به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن
.شکسته بال و پــــرِ مـن ولی دلــم تنگــ است
.سفــــر به کرببلا را خودتـــ درستش کن
اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الفَرَجْ
.اللًّهُـمَ صَّـلِ عَـلَى مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـَد و عَجِّـلّ فَّرَجَهُـم
یا لطیف !
بِسْمِ اللهِ الَّذِی لا أرْجُو إلاّ فَضْلَهُ
به نام خدایی که جز فضلش امیدی ندارم
چه آرامشِ بهشت گونه ای دارد لحظه های که سرشارند
از تو
دلم ﻣـی ﺧــﻮاﻫَــﺪ ﺁﺭاﻡ ﺻـِـﺪﺍیَﺖ ﮐُــﻨَــﻢ:
"
ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ ﯾـﺎ ﺷـﺎﻫـِﺪَ ﮐُـﻞِّ ﻧـَﺠْـﻮﻯ "
ﻭ ﺑـِﮕـﻮﯾَــﻢ ﺗــﻮ خــودِ ﺁﺭاﻣـِـﺸـی
ﻭ ﻣـَـﻦ ﺧـودِ ﺧـودِ ﺑﯿـﻘَــﺮاﺭ...
ﺧﺪﺍﯾـﺎ !
ﺧــﺮﺍﺑﺖ ﻣﯽ ﺷـــﻮﻡ
ﻣﺮﺍ ﻫﺮ ﮔــﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧــﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴـــﺎﺯ ...
" ﺍِﻟﻬـﯽ ﻭَ ﺭَﺑـّـﯽ ﻣَﻦْ ﻟـﯽ ﻏَﯿْﺮُﮐـْـ "
می خواهم به یاد بچگی هایم تسبیح بدست بگیرم و دانه دانه بیندازم
و بگویم :
√ می آید
√ نمی آید
√ می آید
√ نمی آید
و چه خوب است رویِ می آید بماند دانه ی تسبیحـم ...
مــولای من !
امشب می خواهم سالهای نبودنت را با تسبیح دوره کنم
و استخاره ای بگیرم با دلم
و تسبیحی که دانه دانه اش نبودنت را به رخـم می کشد.
آقــای من !
.کاش این شبها که من می خواهم " آدم " شوم ، تو بیایی
.❤ زیبا می شود وقتی زمانِ آمدنت با زمان آدم شدنم یکی شود ! ❤
..امروز جمعه نیست ؛ آقای من ...
قرار نیست که فقط غروب های پنجشنبه تا غروب جمعه سراغت را بگیریم
قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم ؛ آری...
شنبه هم می شود از دوریت ناله سر داد
یکشنبه هم می شود انتظارت را کشید
دوشنبه هم می شود دنبال گمشده گشت
سه شنبه هم می شود با آقا درد دل کرد
چهار شنبه هم می شود به خاطر آقا گناه نکرد
یا بن الحسن !
دوری ات درد بی درمان است ؛ ای پسر فاطمه
امروز جمعه نیست اما ... دلم برایت تنگ است...
ای کاش وقتی خدا در صحرای محشر بگوید: چه کردی؟
یوسف زهرا بگوید منتظرِ من بود ...
باز این دلم هوای میخانه کرده ساقی
نام شراب نابت دیوانه کرده ساقی
آقا دلم تنگه برات قربون اون صحن و سرات
آقا ؛ " تقصیر " شما نیست
که " تصویر" شما نیست؛
من آیینه ای پر شده از،
گرد و غبارم ..!
بانــــــوی نور! مادر آیینههـــــا ، سلام
روشنترین تبسم نـــــــــور خدا ، سلام
ای کوثــــــــر کبود خدا، با سه آیه آه !
از مــــــا به زخمهای کبود شما ، سلام
حُزن غریب پنجرههــــا در غروب نور
ای خواهش همیشه ی آیینههــــا ، سلام
ای مــــاه سرخ گمشده در ناکجای خاک
بـــــــر رَدّپای نور تو در ناکجا ، سلام
غمگینترین پـــــرنده ی سیّاره ی بقیع !
بال و پر شکسته ی روح تـو را ، سلام
ای باغبان دلشده ی لالــــــههای سرخ !
ای وارث حماسه ی کرب و بلا ، سلام
ای برتر از فرشته ، شبیه خــــــود خدا
از ما به روح سبز شما ، تــا خدا سلام
از خدا پرسیدم:
خدایا! چه چیزی تو را ناراحت میکند؟
فرمود:
هروقت بنده ای با من سخن میگوید،چنان به حرف های او گوش میدهم
که گویی به جز او بنده ی دیگری ندارم
ولی او چنان سخن می گوید که انگار من خدای همه هستم،الا او
زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی ؟
بی پناهم خسته ام تنها به دادم میرسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم میرسی ؟
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی(ع)