انگار دلت منتظر بهونه ست
دربدر يه حرف عاشقونه ست
انگار پريشون شده قلب نازت
غم ميريزه از آهنگهاي سازت
انگار دلت بدجوري داغون شده
بدبياري آورده مجنون شده
انگار غريبه شدي با دست من
بيگانه اي با چشمهاي مست من
انگار كه تب داري كمي سردته
شايد بهونه ات مال اين دردته
خسته شدي خسته و بي حوصله
مي خواي بگيري از دلم فاصله ؟
ولي بدون كه بي تو من مي ميرم
با گرمي دست تو جون مي گيرم