خدايا، مرا ببخش! به خاطر همه لحظه هايي كه به ياد تو نبوده ام!
به خاطر همه سجده هايي كه زود سر از مهر برداشتم .
به خاطر همه درهايي كه كوبيده ام و خانه تو نبوده اند .
به خاطر همه حاجاتي كه از غير تو خواسته ام .
به خاطر همه وعده هايي كه تو دادي و من باور نكردم .
به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستي و من اعتماد نداشتم .
به خاطر همه آنچه خواستي به من بفهماني و من نفهميدم .
به خاطر همه نعمتهايت كه شكر نكرده ام .
به خاطر همه مهرباني هايت كه با گناه پاسخ داده ام .
به خاطر همه چشم پوشي هايت كه سوء استفاده كرده و گستاخ تر شده ام .
به خاطر همه آنچه در راه من خرج كرده اي و من هيچ در راه تو خرج نكرده ام .
به خاطر …
مرا ببخش! نه به خاطر آنكه من لياقت بخشيده شدن دارم;
به خاطر اينكه تو شايسته بخشيدني!
نه به خاطر آنكه گناهان من بخشودني هستند;
به خاطر «آن كه » گناهان من اول او را اذيت مي كند! به خاطر «آن كه » گناهان من، غربت و آوارگي و غيبت او را تمديد مي كند!
به خاطر اينكه تو اهل عفو و مغفرتي و گذشت كار توست
نه به خاطر اينكه من خوب شده ام;
به خاطر اينكه تو خوبي!
نه به خاطر آنكه مرا خوشحال كني
به خاطر اينكه پيامبرت و اولياء تو، خوشحال شوند!
مرا ببخش، نه به خاطر من!
به خاطر «آن كه » گناهان من اول او را اذيت مي كند!
به خاطر «آن كه » گناهان من، غربت و آوارگي و غيبت او را تمديد مي كند!
به خاطر «آن كه » هر هفته پرونده اعمال مرا به دست او مي دهند!
به خاطر «آن كه » اين بار نمي داند با چه رويي پيش تو شفاعت مرا كند!
به خاطر «آن كه » قرار است بر زمين آقايي و سروري كند و گناهان من مانع اين كار شده اند!
به خاطر «آن كه » دوستش داري و او تو را دوست دارد!
به خاطر «آن كه » ناراحتي او ناراحتي توست و خوشحالي او خوشحالي تو!...