سلام خداجون
منو ميشناسي؟منم بنده عاصي بيچاره ات كه خيلي هم به خودش و هم به تو بد كرد......
بنده اي كه ديگه روي ديدنتو نداره؛چون خيلي ازت خجالت ميكشه.....هميشه ميگفتم كه هر لحظه به لحظه ديدارت
نزديكتر ميشوم......اما ميدوني از چي ميترسم؟
از اينكه فردا كه اومدم پيشت منو نخواي و بهم نگاه نكني......
نه نگو ....نكنه كه بيام و روتو ازم برداري؟!!!!!!
خدا جونم!به نامهاي نيك و پاكت قسمت ميدم....خواهش ميكنم كه نگام كن......
ميدونم كه باهام قهري،چون خيلي بدي كردم اما ....
مهربونم!من به غير تو كي رو دارم كه برم؟
ردم نكن!من مهمونتم؛كه خيلي بد شده.......
خدايا!ميدوني كه چقد با بخششت،شرمنده ترت ميشم؟!!!!!!!
خدايا!اصلا عذابم بده......بلا سرم بيار؛فقط سكوت نكن؛منو باز نگاه كن وبگو كه منو بخشيدي.......
خدايا! من بد كردم،اما تو كه مهربوني.......
خدايا فقط ميخوام نگام كني كه طاقت دوريتو ندارم.......
خدايا.......