فريب ما مخور آقا دروغ ميگوييم
به جان حضرت زهرا دروغ مي گوييم
چه ناله اي چه فراقي چه درد هجراني
نيا نيا گل طاها دروغ مي گوييم
تمام چشم براهي و انتظار و فراق
و ندبه هاي فرج را دروغ مي گوييم
دلي كه مامن دنياست جاي مولا نيست
اسير شهوت دنيا دروغ مي گوييم
زبان سخن ز تو گويد ولي براي مقام
به پيش چشم خدا هم دروغ مي گوييم
كدام ناله غربت كدام درد فراق
قسم به ام ابيها دروغ مي گوييم
خلاصه اي گل نرگس كسي به فكر تو نيست
و ما به وسعت دريا دروغ مي گوييم
روزگاري كه دينتان: پول، قبلهگاهتان: زنان و كاسبانتان: رباخوار ميشوند.
غربت چيست؟ پيامبر(ص) فرمود: «اسلام غريب ظهور كرد و در آخرالزّمان نيز غريب خواهد شد. چه بسيارند مسلمانان كه از اسلام جز پوستهاي وارونه بر خويش ندارند.»
از علي(ع) پرسيده شد: آن زمان چه زماني است؟ پاسخ گفته شد: «زماني است كه پستفطرتان همه جا را پر ميكنند؛ بزرگواران كمياب ميشوند؛ روزگاري است كه پادشاهان چون درّندگان، تهيدستان، طعمه آنانند؛ راستي غارت ميشود و دروغ، فراوان ميگردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستي دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا ميگيرد و علني به گناه افتخار ميكنند و اسلام را چون پوستيني واژگونه ميپوشند.»1
احاديث بيشماري از پيامبر اكرم(ص) در جلد 22 «بحارالانوار»، صفحه 453 و «كنزالاعمال» درباره روزگار غربت اسلام در آخرالزّمان از شيعه و اهلسنّت نقل شده كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
شخصيّتهاي بزرگ، حيلهگر خوانده ميشوند.
«روزگاري خواهد آمد كه دين خدا تكّه تكّه خواهد شد. سنّت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنّت باشد، شخصيّتهاي بزرگ در نزد آنها حيلهگر خوانده ميشوند و اشخاص حيلهگر در نزد مردم، با شخصيّت و وزين خوانده شوند.
مؤمن در نزد آنان حقير و بيمقدار ميشود و فاسق به پيش آنها محترم و ارجمند باشد، كودكانشان پليد و گستاخ و بيادب و زنانشان بيباك و بيشرم و بيحيا شوند، پناه بردن به آنها خواري و اعتماد به آنان ذلّت و درخواست چيزي از آنها نمودن، جامه درويشي به تن كردن و مايه بيچارگي و ننگ است.
در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب، بر آنها ببارد.»
اگر در جمع آنها باشي به تو دروغ گويند.
«زماني بر مردم بيايد كه چهرههايشان، چهرههاي آدميان ولي دلهايشان، دلهاي شياطين باشد، بهسان گرگان درّنده، خونريز باشند. از منكرات اجتناب نكنند، پيوسته به كارهاي ناپسند خويش ادامه دهند، اگر در جمع آنها باشي به تو دروغگويند و اگر خبري برايشان بازگويي تو را دروغگويي شناسند و چون از آنها غايب باشي، غيبتت كنند. افراد بد، بر آنان مسلّط شود كه آنان را به انواع عذاب معذّب دارند، نيكانشان دعا كنند ولي اجابت نشود.»
شكمهاشان خدايان آنها و زنانشان قبلهگاهشان و پولشان دينشان
در جايي ديگر رسول خدا(ص) فرمود: «زماني بر مردم بيايد كه شكمهاشان، خدايان آنها شود و زنانشان، قبلهگاهشان و پولشان، دينشان شود و كالاهاي دنيوي را مايه شرف، اعتبار و ارزش خويش دانند.
از ايمان جز نامي و از اسلام جز آثاري و از قرآن جز درس نماند. ساختمانهاي مسجدهايشان آباد باشد؛ ولي دلهايشان از جهت هدايت خدا خراب شود.
در آن روزگار است كه خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد. نخست: تجاوز به ناموسشان؛ دوم: هتك حرمت از ناحيه زورمندان و ثروتمندانشان؛ سوم: خشكسالي؛ چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضيان.
اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند: يا رسول الله! مگر آنها بتپرست هستند؟ پيامبر(ص) فرمود: «آري، هر پول و درهمي به نزد آنها بتي است كه در حدّ پرستش به آن تعلّق خاطر دارند.
آنچنان از علما بگريزند كه گوسفند از گرگ گريزد.»
از پيامبر خدا(ص) در منابع شيعه و اهل تسنّن روايت شده است كه در جايي ديگر فرمود:
«روزگاري بيايد كه مردمشان آنچنان از علما بگريزند كه گوسفند از گرگ گريزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آنكه بركت از مالشان بگيرد؛ دوم: ستمگران را بر آنها مسلّط سازد و سوم آنكه بيايمان از دنيا بروند.»
يكي از اصحاب از پيامبر(ص) پرسيد: يا رسولالله! دين مردمشان چگونه خواهد بود؟
پيامبر(ص) فرمود: «زماني بر مردم بيايد كه هر كس دين خويش را به سختي حفظ كند. دينداريشان بهسان كسي ماند كه آتش در دست خود نگه دارد.»
از قرآن جز رسم الخطّي و از اسلام جز نامي براي مسلمانان نماند.
در جايي ديگر پيامبر(ص) فرمود: «زماني برسد كه از قرآن، جز رسم الخطّي و از اسلام، جز نامي براي مسلمانان نماند، آنچنانكه گروهي در جهان به دين خدا خوانده شوند در حاليكه همين گروه از هر كسي از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حيث ساختمان، آباد ولي از نظر هدايت، خراب باشد.
در ميان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلّيت باشند. مؤمنانشان در ميان مردم باشند؛ ولي در ميان آنها نباشند، با مردم باشند؛ ولي به راستي با مردم نباشند، زيرا هدايت با ضلالت همراه نيست گرچه در كنار يكديگر باشند.»2
به اندك ناني پيش هر كسي كرنش كنند
پيامبر(ص) در اواخر عمر خود اصحاب را جمع كردند و فرمودند: «زماني بر مردم بيايد كه اخلاق انساني از آنان رخت بربندد؛ چنانكه اگر نام يكي را بشنوي به از آن بود كه آن را ببيني يا اگر او را ببيني به از آن است كه او را بيازمايي. چون او را بيازمايي، حالاتي زشت و ناروا در او مشاهده كني.
دينشان پول و قبلهگاهشان زنانشان شود. براي رسيدن به اندك ناني پيش هر كسي كرنش كنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به كيش نصراني زندگي كنند. بازرگانان و كاسبانشان رباخوار و فريبكار و زنانشان خود را براي نامحرمان بيارايند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چيره گردند و هرچه دعا كنند به اجابت نرسد.»3
آنچنان به قوانين اسلامي بياعتنا شوند كه ...
«روزگاري خواهد آمد كه مردمانشان به پراكندگي مصمّم باشند و از هماهنگي و اتّفاقنظر و اتّحاد به دور شوند. آنچنان به قوانين اسلامي بياعتنا بشوند كه گويي آنان خود پيشواي قرآن بودند نه قرآن پيشواي آنها. از حق جز نامي نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقي نشناسند. بسا يكي در درس قرآن و تفسير وارد شود، هنوز جا خوش نكرده از دين خارج شود و چون در آخرالزّمان دينتان دستخوش افكار گوناگون و روايات جديد شود، كمتر كسي از شماست كه دينش را حفظ كند.»
هنگامي كه معيشت جز با گناه تأمين نگردد
يكي از اصحاب از رسول خاتم(ص) پرسيد، دين خدا چگونه خواهد شد؟
پيامبر(ص) فرمود: «زماني بر مردم بيايد كه هيچ ديندار، دينش برايش سالم نماند جز اينكه از قلّه كوهي بگريزد يا از سوراخي به سوراخ ديگر پناه برد چون روباه كه با بچّههايش چنين كند و اين آخرالزّمان باشد.»4
هنگامي كه معيشت جز با گناه تأمين نگردد
چون اين وضع پيش آيد عزب بودن و تجرّد حلال شود، در آن روزگار است كه مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاكت و تباهياش به دست خويشان و همسايگانش باشد، كه او را به تهيدستي و فقر سرزنش كنند و بترسانند و تكاليفي بر او نهند كه وي از عهده آن بر نيايد تا گاهي كه او به پرتگاههاي هلاكت سقوط كند.
در آخرالزّمان فريبكاراني بيايند كه حديثهايي
نو و روايتهايي جديد از دين بر شما بخوانند
و نيز از خاتم الانبياء(ص) روايت شده است كه فرمود: «در آخرالزّمان دغلبازان و فريبكاراني بيايند كه حديثهايي نو و روايتهايي جديد از دين بر شما بخوانند، آنچنان كه نه شما و نه پدرانتان چنين حديثهايي نشنيده باشيد. پس دوري گزينيد از آنها. مبادا به دام تزوير و فريبشان بيفتيد.»5
از عليّ بن ابي طالب(ع) درباره آخرالزّمان پرسيده شد: آيا در آن زمان مؤمناني وجود دارند؟ فرمود: «آري.» باز پرسيده شد: آيا از ايمان آنان بر اثر فتنهها چيزي كاسته ميشود؟ فرمود: «نه، مگر آن مقدار كه قطرات باران از سنگ خارا بكاهد؛ امّا آنان در رنج به سر برند.»
اميرالمؤنين(ع) فرمود: «زماني بر مردم بيايد كه مقرّب نباشد جز به سخنچيني و جالب شمرده نشود جز به فاجر بودن و تحقير نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگيري مستمندان زيان به شمار آيد و صله رحم لطف و بزرگواري به شمار آيد.»6
امام سجّاد(ع) فرمود: «چون خداوند ميدانست در آخرالزّمان اهل فكر دقيق النّظر خواهند آمد، از اين جهت قل هو الله احد و آياتي از سوره حديد را نازل كرد.»7
بر شما باد كه همچون باديه نشينان و زنان دينداري كنيد
امام صادق(ع) فرمود: «چون قائم ما قيام كند خداوند آنچنان نيرويي به چشم و گوش پيروانش داده كه به پيك و پيامآور نيازي نداشته باشند و به هر كجاي جهان كه باشند امام خود را ببينند و سخنش را بشنوند.»8
پيامبر(ص) فرمود: «اين دين مدام برپا خواهد ماند و گروهي از مسلمانان از آن دفاع كنند و در كنار آن بجنگند تا قيامت بر پا شود.» و فرمود: «در هر عصر و زماني گروهي از امّتم مدافع احكام خدا باشند و از مخالفان باكي نداشته باشند.»9
در جاي ديگري فرمودند: «چون در آخرالزّمان دينتان دستخوش افكار گوناگون گردد، بر شما باد كه همچون باديهنشينان و زنان دينداري كنيد كه به دلهايشان ديندارند و دين آنها از آلايش به افكار مصون ماند.»10
پينوشتها:
1. نهج البلاغه. خ 108.
2. بحارالانوار، ج 52، ص190.
3. همان، ج 77، ص369.
4. كنزالاعمال، ح 31008.
5. كنزالاعمال، حديث 290324.
6. نهجالبلاغه، ح 102.
7. بحارالانوار، ج 60، ص 18.
8. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۴۵.
9. كنزالاعمال، ح 34499 و34500.
10. بحارالانوار، ج 52، ص111.
ابوصامت حلوانى نقل مىكند كه به امام صادق(ع) عرضكردم، چيزى به من عطا كن كه شك را از قلبم بزدايد، فرمود: كليد را از جيبت بيرون آور و به من بده، من نيز كليد را در آوردم، ناگهان ديدم آن كليد به صورت شيرى در آمد!
*تأخير در قبض روح به امر امام(ع)
صفوان از عبدى نقل مىكند كه گفت: عيالم به من گفت: خيلى وقتاست كه امام صادق(ع) را نديدهايم، اگر امسال به حج برويم با امام نيز تجديد ديدار مىكنيم.
گفتم:ما كه چيزى در بساط نداريم تا به حج برويم.
گفت: چرا، من مقدارى لباس و زينتآلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برويم، من هم چنين كردم و عازم سفر شديم، هنگامى كه نزديك مدينه رسيديم، همسرم به شدّت مريض شد تا اينكه مشرف به موت شد.
وقتى به مدينه رسيديم، خدمت امام صادق(ع) رفتم، در حالى كه از سلامتى او مأيوسشده بودم، سلام عرض كردم و حضرت نيز جوابم را داد و از حال همسرم پرسيد، جريان را گفتم و عرضه داشتم كه از خوب شدن او نااميد شدهام.
حضرت فرمود: به خاطر اين است كه خيلى ناراحتى؟ گفتم: آرى.
فرمود: خوف نداشته باش! دعا كردم تا خداوند او را عافيت دهد، وقتى كه برگردى خواهى ديد كه خوب شده و نشسته است و به او شيرينى مىدهند.
عبدى مىگويد: به سرعت برگشتم و ديدم حال همسرم خوب شده، نشسته و كنيز به او شيرينى مىخوراند، از حالش پرسيدم، گفت: خدا به من شفا داده و ميل به شيرينى پيدا كردم.
گفتم: وقتى از پيش تو رفتم، نااميد بودم، امام صادق(ع) از حال تو پرسيد كه جريان را به ايشان گفتم، فرمود: نترس، وقتى كه برگشتى، خواهى ديد كه همسرت نشسته و شيرينى مىخورد.
زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم، مردى داخل شد و پرسيد: چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و اين هم ملكالموت است كه براى قبض روح من آمده.
آن مرد گفت: اى ملك الموت! جواب داد: لبّيك اى امام! فرمود: آيا تو مأمور به اطاعت از ما نيستى؟ گفت: چرا هستم.
فرمود:به تو دستور مىدهم مرگ او را به تأخير اندازى.
گفت: بر روى چشم، اطاعت مىكنم.
بعد هر دو از پيش من خارج شدند و رفتند و من نيز همان لحظه حالم خوب شد. (بحار الانوار: 115/47،حديث 152)
* مردي كه با دعاي امام 50 بار به حج رفت
حماد بن عيسى از امام صادق(ع) خواست كه حضرت براى او دعا كند تا خداوند حجّ بسيار و ملك و املاك نيكو و خانهاى خوب و همسرى از خاندان نيكوكار، صالح و فرزندان نيكو به او عنايت كند.
امام نيز دعا كرد كه: خدايا! حمّاد بن عيسى را مالى عطا كن كه 50 حج برود و ملك و خانهاى خوب و همسرى صالح و درستكار از خاندانى بزرگ و با كرامت و فرزندانى نيكو به او عطا كن!
شخصى كه در آن مجلس حضور داشت، مىگويد: بعد از چند سال، نزد حمّاد بن عيسى به خانهاش در بصره رفتم، حماد به من گفت: آيا به ياد دارى دعايى را كه امام صادق(ع) در حق من كرد؟ گفتم: آري!
گفت: اين (كه مىبينى) خانه من است كه مثل آن در اين شهر نيست و باغ و املاكم بهترينهاست و همسرم نيز از بزرگان و فرزندانم از نيكانند كه مىشناسى و 48 بار حجّ كردهام.
راوى مىگويد: بعد از آن، حماد دو حج ديگر به جا آورد و در پنجاه و يكمين سفر حج، وقتى كه به جحفه رسيد و خواست كه احرام ببندد، داخل جايى شد كه غسل كند، سيل او را گرفت و با خود برد، غلامانش رفتند و جنازه او را از آب بيرون آوردند، لذا از آن پس او به حماد غريق الجحفه (حمادّى كه در جحفه غرق شد) ناميده شد. (بحار: 611/47، حديث 153).
*تصرّف امام(ع) در اشيا
ابوصامت حلوانى نقل مىكند كه به امام صادق(ع) عرضكردم چيزى به من عطا كن كه شك را از قلبم بزدايد، فرمود: كليد را از جيبت بيرون آور و به من بده، من نيز كليد را در آوردم و به آن حضرت دادم، ناگهان ديدم آن كليد به صورت شيرى در آمد و من ترسيدم، فرمود:نترس و آن را بگير، وقتى آن را گرفتم، به حال اوّل خود برگشت. (بحار: 117/47، حديث 154)
راوي گويد به نزد آن حضرت آمدند و جريان را از اول تا آخر عرض كردند و تورات را هم چنان گشاده به همراه داشته اميرالمؤمنين به آنان فرمود: اگر پاسخ اين پرسشها را آن چنان كه خودتان ميدانيد بگويم اسلام را خواهيد پذيرفت؟
يكي از صادقان آل محمد ميفرمايد دو تن از يهوديان خيبر كه تورات را گشوده با خود داشتند به قصد ملاقات پيغمبر آمدند وقتي آمدند ديدند پيغمبر از دنيا رفته، پس به نزد ابي بكر آمدند و گفتند ما آمده بوديم و مقصود ما ديدار پيغمبر بود تا از او سؤالي بكنيم اكنون ميبينيم كه او از دنيا رفته ابو بكر گفت : سؤال شما چيست؟
گفتند ما را خبر ده از يكي و دو سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه و ده و بيست و سي و چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و نود و صد.
ابو بكر گفت: در اين باره چيزي نزد من نيست به خدمت علي ابن ابي طالب برسيد، راوي گويد به نزد آن حضرت آمدند و جريان را از اول تا آخر عرض كردند و تورات را هم چنان گشاده به همراه داشته اميرالمؤمنين به آنان فرمود: اگر پاسخ اين پرسشها را آن چنان كه خودتان ميدانيد بگويم اسلام را خواهيد پذيرفت؟ عرض كردند: آري
حضرت بيان كردند: اما يك او خداي يكتا است كه شريك ندارد.
و اما دو فرموده خداي عز و جل است(سوره نحل آيه ۵۱) دو خدا براي خود نگيريد كه خدا فقط يكي است.
و اما سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت فرموده خداي عز و جل است در قرآنش در باره اصحاب كهف (سوره كهف آيه ۲۲ ) گويند كه اصحاب كهف سه نفر بودند كه چهارميشان سگ آنان است و گويند پنج نفرند ششمي آنان سگشان است و اين گفتارشان سگ به تاريكي انداختن است و مي گويند كه هفت نفر بودند و هشتمي آنان سگشان است.
و اما نه فرمايش خداي عز و جل است در قرآن است (سوره نمل آيه ۴۸ ) نه طايفه در شهر بودند كه در زمين فساد ميكردند و اصلاح نمينمودند.
و اما ده فرموده خداي عز و جل است (سوره بقره آيه ۱۹۶) اين ده روز تمام و او بيست فرموده خداي عز و جل است (سوره انفال آيه ۶۵) اگر بيست نفر از شما پايدار باشد به دويست نفر پيروز خواهد شد و او سي و چهل فرموده خداي عز و جل است در قرآن (سوره اعراف آيه ۱۴۲) ما به موسي سي شب وعده داديم و با ده شب ديگر كاملش كرديم تا وعده پروردگارش چهل شب كامل گرديد.
بيست فرموده خداي عز و جل است (سوره انفال آيه ۶۵) اگر بيست نفر از شما پايدار باشد به دويست نفر پيروز خواهد شد.
و اما پنجاه فرموده خداي عز و جل است در قرآنش (سوره معارج آيه ۴) در روزي كه اندازهاش پنجاه هزار سال است.
و اما شصت فرموده خداي عز و جل است در قرآنش (سوره مجادله آيه ۴) كسي كه نتواند شصت در مانده را طعام دهد.
و اما هفتاد فرمايش خداي عز و جل است در قرآنش (سوره اعراف آيه ۵۵ ) موسي از ميان قوم خود هفتاد نفر براي وعدهگاه ما برگزيد.
و اما هشتاد فرموده خداي عز و جل است در قرآنش (سوره نور آيه ۴) آنان كه زنان شوهردار را متهم به زنا ميكنند و چهار نفر گواه بر گفتار خود ندارند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد.
و اما نود فرموده خداي عز و جل است در قرآنش (سوره ص آيه ۲۳) اين برادر من است كه نود و نه گوسفند دارد.
و اما صد فرموده خداي عز و جل است در قرآنش (سوره نور آيه ۲ )هر زن زناكار و مرد زناكار را به هر يك صد تازيانه بزنيد)
راوي گويد هر دو يهودي بدست اميرالمؤمنين اسلام را پذيرفتند.
بسم الله الرحمن الرحيم
مرا خلوت نمودن با تو كار است
برايم گر يكي زيبا نگار است
نهان در التهاب شعله ي عشق
بسوزم خوش كه اين آتش ز يار است
وجودم بي تو شام تيره و تار
دلم بي تو چو صحرا، خشك زار است
ولي بر من ببار اي ابر رحمت
كه بعد از بارشت، دل، لاله زار است
همين يك آرزو دارد دل من
كه داند عاقبت او رستگار است
بيايد از بدي ها گردبادي
نلغزد دل كه دينش استوار است
شركت صنايع امرسان در سال 1364 توسط آقاي سلطان حسين فتاحي تاسيس شد و تا سال 1366 به توليدفريزرهاي خانگي اشتغال داشت.خط توليد اولين يخچال فريزر 16 فوت با طراحي جديد در سال 1366 به مرحله بهرهبرداري رسيد. ويژگي هاي منحصر به فرد اين محصول در طراحي بدنه و سيستم تبريد، آن را به يكي از پر فروش ترين يخچال فريزرهاي داخلي تبديل نمود.
با توجه به نيازهاي بازار، يخچال فريزرهاي 18 فوت و 20 فوت امرسان طراحي و به مرحله توليد رسيدند لازم به ذكر است يخچال فريزرهاي 18 فوت سالها پرفروش ترين محصول در نوع خود در كشور بود و يخچال فريزرهاي 20 فوت همچنان رتبه اول را در اين زمينه داراست . همگام با گسترش فعاليتهاي شركت امرسان، با توجه به استراتژي و خط مشي شركت و منظور نمودن اصول صنعتي در فرايند طراحي و ساخت محصولات جديد ،يخچال و فريزر 15 فوت نوفراست و يخچال فريزر 22 فوت نوفراست موفق به دريافت لوح طرح برتر شدند .
شركت امرسان پيوسته محصولات خود را با نياز روز مشتريان طراحي و توليد مي نمايد بطور مثال يخچال فريزر 14 فوت امرسان اولين يخچال فريزر ايراني است كه توانسته گريد مصرف انرژي A را از موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي دريافت نمايد . |
.شنبه 28 شوال:مجروح شدن پيامبر اكرم ،با سنگ در طائف در هنگام تبليغ
.سه شنبه 1 ذي القعده:ولادت حضرت معصومه؛اخراج حضرت آدم از بهشت
.چهارشنبه 2 ذي القعده :روز قتل شلمغاني(مدعي امامت) به وسيله صدور حكم ارتداد او از جانب امام عصر«323قمري»