جبهه ي مخالف ؛نوح پيغمبر خدا را خطاب كرده گفتند:تو فقط مانند يكي از ما مردم،بشري و اگر خدا اراده كرده بود پيغمبري بفرستد فرشته ميفرستاد تا به حرف او گوش كنيم ودعوتش را قبول....
جبهه ی مخالف ؛ نوح پیغمبر خدا را خطاب کرده گفتند:تو فقط مانند یکی از ما مردم،بشری و اگر خدا اراده کرده بود پیغمبری بفرستد فرشته میفرستاد تا به حرف او گوش کنیم و دعوتش را قبول....
مخالفین نوح غرق دنیای دشمنی بودند و عمیقانه به نبرد با او پرداختند.و به وی گفتند:تو و پیروانت بر ما برتری ندارید نه در عقل و زیرکی و نه در پیش بینی و نه در رعایت مصالح و نه در شناسایی عواقب امور و نه در فهم عاقبت حوادث و نه تنها در این امور برتری ندارید بلکه دروغگویانی بیش نیستید.
گفتار بی ربط این عده صفای کوه حلم نوح را در هم نشکست و روش همیشگی عقل و عقیده ی او عوض نگردید.و گفت:دعوت من همگانیست.و شامل همه ی شما ها میگرد و در این دعوت عاقل و سفیه یکسانند.مشهور و خاکنشین مساویند.ثروتمندان و فقیران مانند یکدیگرند.رییس و مرئوس بی تفاوتند و اگر نافرمانی پیشه کنید عذابی سخت را برای خود خریده اید...
آنگاه که بین مخالفین نوح و پیغمبر خدا مخالفت اوج گرفت و شکاف اختلاف عمیقتر گردید از نوح ناراحت شدند و حوصله ی آنان تمام گردید و گفتند:{ای نوح!با ما مجادله نمودی و در جدال خود زیاده روی کردی اگر راست میگویی آنچه به ما وعده دادی بیاور...}
نوح گفت:شما در نادانی زیاده روی کرده اید و در حماقت فرورفته اید من بشری بیش نیستم که به من وحی میگردد که به شما بگویم.خدای شما،خدای یکتاست.من این پیام را طبق ماموریت خود به شما ابلاغ میکنم و یک مرتبه شما را به ثواب خدا بشارت میدهم و مرتبه ی دیگر شما را از عذاب خدا میترسانم...
آگاه باشید که بازگشت هرموجودی به سوی خداست.اگر بخواهد شما را هدایت میکند و اگر بخواهد عجله مینماید و شما را شکنجه می دهدو اگر بخواهد به شما مهلت می دهد تا در کیفر شما افزایش دهد و به سختی مکافات و انتقام شما بیفزاید....................